النگو
اواخر سال 64 ، در یکی از سمینارها نماینده ولی فقیه در سپاه گفت: امام فرمودن امروز جبهه ها به شدت نیاز به نیروی انسانی و کمکهای مردمی داره ، اونهایی که می تونن برن جبهه واجبه برن و اونهایی که نمی تونن با پرداخت مبلغ بیست هزار تومن ،که هزینه 6ماه یک رزمنده در جبهه باشه رو باید بپردازن . وبر ماست که این امر واجب اول از خودمون شروع کنیم .... و همه با تکبیر و فریاد لبیک یا خمینی آمادگی خودشون رو اعلام کردن .
عصر اومدم خونه واین خبررو به عیال که چندماهی از ازدواجمون نیز نگذشته بود دادم . عروس خانم که تازه برادرش شهید شده بود و شوهرش نیز هنوز زخم ترکش بر صورت داشت ، اشک توی چشماش جمع شد و گفت : خب منظور ؟ چند لحظه این پا و اون پا کردم و گفتم : می دونی چیه ! درسته هنوز زخمهای صورتم خوب نشده ولی دست و پا م که سالمه ، در ثانی اگه من نرم باید بیست هزار تومن پول پرداخت کنیم و می بینی که پولی هم بجز این 1700 تومن در بساط نیست .
در حالی که بند پوتینم رو باز می کردم یه زلزله شدیدی خونه رو لرزاند.
گفتم : ببین خانم این هم هشدار خداوندی !!!
مدتی از این ماجرا گذشت و من کم کم آماده می شدم تا ماه عسل رو در جبهه بگذرونم ، این چند روز فضای خونه کمی دلگیرشده بود و من نیز چاره ای جز رفتن نداشتم تا اینکه یه روز ظهر که از سپاه برگشتم منزل ، عروس خانم با یه کیسه پول به استقبال شوهر اومد و با لبخند گفت : این هم بیست هزار تومن پول نقد !!! و من متعجب از موضوع ، پرسیدم : پول ؟ پول از کجا اومد ؟ گفت : از قدیم گفته اند : زر سرخ برای روز سیاه و امروز همان روز است و من متوجه شدم که عیال با فروش طلاهایش این پول رو تهیه کرده تا او نیز در این جهاد مقدس سهیم باشه . و این پول جبهه رفتن ما رو چند ماهی به تاخیر انداخت و ماه عسلمون هم از جبهه به شیراز( شاه چراغ ، سعدی و تخت جمشید ) انتقال یافت . دیروز ازش پرسیدم اون طلاها به قیمت امروز میشه چقدر ؟ گفت اجر ما رو پایمال نکن !!! ولی قول داده بودی بجاش برام بخری نه ؟!! . گفتم : بخاطر همین پرسیدم ! اونم پرید ماشین حساب برداشت و با احتساب سکه 1600 تومن اون روز و 1300000تومن امروز حساب کرد و گفت : حدود 16000000تومن گفتم : هنوز هم شرمنده ولی اگه بخرم ثوابش برای خودم ؟ فکری کرد و گفت : هرگز !!! طلا نمی خام .....
- ۹۲/۰۵/۱۴