نشان از شهادت
مادرشهید سردار ناصر عظیمی می گوید :
حدود سال1350 به اتفاق پدر،ناصر و سه برادردیگرش جهت زیارت وختنه سوری به مشهد مقدس مشرف شده بودیم در راه بازگشت، به قم ضمن زیارت حرم مقدس حضرت معصومه (س) ، به تهران خدمت حضرت آیت الله حاج سید محمود آقا معصومی جد بزرگوار آیت الله حاج سید جواد رسیدیم . به محض ورود به منزل و اتاق حضرت آقا ، ناصر دویدبغل آقا،حضرت آقا هم با الطا ف خاص خود ناصر را بر روی زانوی سمت راست و برادرش محمود هم که دوسالی از ناصر کوچکتر بود بر روی زانوی سمت چپ خود نشاند و مرتب دست بر سر و روی ناصر می کشید وبه او بوسه میزد و باحالتی خاص او را مورد نوازش قرار می داد تا اینکه وقت خداحافظی از محضر آقا فرا رسید ،همه خدا حافظی کردیم ، در حال بیرون آمدن از اتاق ، آقا یک بار دیگه دستی بر سر ناصر کشید و به پدرش گفت:حاجی محمد علی !! مواظب این یکی پسرت بیشتر باش ،انشاالله به مقامات بلندی خواهدرسید وما هم ضمن تشکر و قدردانی،از محضر آقا مرخص شدیم،سالها صدای این گفته حضرت آقا در گوشم طنین اندازبود و همواره فکر می کردم یعنی ناصر باید به چه کمالاتی برسد که آقا نویدش را داد ؟ 15 سال بعد از این اتفاق من متوجه این سخن شدم ؛
ناصر شهید شد.....
بیستم تیرماه بیست و هشتمین سالگرد شهادت سردار ناصر عطیمی است
چند روز قبل از شهادتش از مقر لشکر 19 فجر زنگ زد سپاه گراش بهش گفتم ناصر چند روزدیگه عروسی من و خواهرته اگه می تونی یه دو روز بیا خوشحال میشیم ، با لحن رمزآلودی گفت : احتمالا چند شب دیگه اینجاهم عروسی داشته باشیم ؛ شاید خدا خواست و ما زودتر از شما دوماد شدیم و چند روز بعد دقیقا شب عروسی ما همان تلفن زنگ زدو گفت : ناصر عظیمی در عملیات قدس 3 در منطقه عملیاتی دهلران مفقود الاثر شده و این خبر در آن شب تلخ فقط به من داماد رسید ...
- ۹۲/۰۵/۱۴