اتوبوس
با چند تن از دوستان از جبهه برمی گشتیم ، فرداش قراربود تشییع جنازه شهیدی در شهر داشته باشیم ، دلها خیلی گرفته وکسی حوصله چندانی نداشت ، از فیروزآباد که رد شدیم مسافرا کم و بیش خوابیده بودن ، راننده ابتدا نوار ترانه ای رو باصدایی آروم گذاشت ، دقایقی گذشت ،کم کم صدا بلندتر شد ، یکی از ته اتوبوس گفت : خاموش کن میخواهیم بخوابیم ، راننده توجه ای نکرد ، یکی دیگه گفت : مگه نشنیدی ؟ فرمودن خاموش کن ، راننده نگاهی به آینه انداخت و گفت شما گوشات و ببند تا نشنوی ، یه مسافر دیگه گفت : راست میگه نمی خوای گوش کنی گوشات و بگیر ، کم کم بحث موافق و مخالف شروع شد ، من ازوسط ماشین گفتم : برای سلامتی رزمندگان اسلام صلوات و صلوات بلندی ختم شد و راننده هم کمی صدای نوار رو کم کرد و همه ساکت شدن ، قیرو کارزین پیاده شدیم و کمی استراحت و دوباره اتوبوس راه افتاد ، قدیمها تو قیر و کارزین کیوسکی بود که معمولا نوارهای ترانه می فروخت ، راننده چندتا نوارترانه جدید گرفته بود و به محض حرکت ، نوارها رو دونه دونه امتحان و خلاصه یکی و انتخاب و صدا رو بلند کرد ، هوار هوار یا هوار یارم میایه .... دوباره همهمه شروع شد ، عباد بلند شد با صدای بلند گفت : برادرها ما هم سینه می زنیم ، (ای کشته در خون شناور لبیک / مولا حسین لب تشنه بی سر لبیک )، اونهایی که بیدار بودن و بقیه ای هم که چرت می زدن خلاصه موافق و مخالف شروع کردن به سینه زدن ، یه سینه زدن خط مقدمی رو تو اتوبوس پیاده کردیم که هنوز صداش تو گوشمه ، راننده بخت برگشته هم از روی لج بازی صدای ترانه رو بلند تر کرده بود نوحه که تموم شد نزدیکیهای اوز رسیده بودیم و دیگه کسی هم چیزی نگفت ، بچه ها با نگاه به همدیگه علایمی رو رد و بدل می کردن ، جلو شهر داری گراش ماشین ایستاد و راننده با لعنی لبریز از تنفر گفت : آقایون خوش اومدین ، بفرمایید ، هری ... بچه ها پیاده شدن ساکهاشون از ماشین پایین آوردن و رفتن سراغ راننده ، راننده رو آوردن پایین تا می خورد زدن و نوارهاشو هم شکوندن و 500 تومن بابت خسارت وارده رو داشپورت اتوبوس گذاشتن و رفتن . یکی ازبچه هااز دور با لعن خود راننده گفت : حالا شما بفرما، هری .... حالا که فکر می کنم شاید اون زمان تو اون شرایط با آنهمه مشکلات جنگ و دوستان شهید و زخم تیر وترکش تو بدن ، درست نبود یه عده هم بی خیال ، به هیچ چی پایبند نباشن واینجوری گستاخانه در جمع به عقاید دیگران بی احترامی کنن ، برای رزمنده ها هم تحملش خیلی سخت بود ، مسایلی از این دست ، بعضی وقتها در شهر هم اتفاق می افتاد که منجر به درگیری و گاهی بردن افراد به گلزار وکتک کاری نیز می شد که عمدتاً ریشه در موضوع فساد اخلاقی و عدم برخورد مناسب نیروهای انتظامی و قضایی با اینگونه افراد داشت ، هر چند در بعضی موارد تندرویهایی هم شد که با توجه به اوضاع و احوال آن روز شایدحق با بر و بچه های جنگ بود . نظر شما چیه ؟
- ۹۲/۰۵/۱۱