روز مرگ بر آمریکا
اولین مراسم سالگرد 13 آبان
مکان : سفارت جمهوری اسلامی ایران - دبی
حیاط سفارت مملو از جمعیت ، ایرانیان مقیم امارات ، دانش آموزان مدارس ، بازاریان و کسبه از همه مهمتر امرا و سفرا وشخصیتهای سیاسی و مدعوین از ایران ، خلاصه همه چی آماده برگزاری یک مراسم با شکوه روز مرگ بر آمریکا بود .
مجری بعد از خوش آمدگویی و قرائت مقدمه ای گفت هم اکنون از آقای حبیب الله ... بعنوان نماینده دانش آموزان مدارس ایرانیان در امارات دعوت می کنیم ... همینکه با این عنوان اسم مرا برد و مردم نیز با تشویق مرا به پشت تریبون دعوت کردن ، ترسیدم ، یادم نیست محمود غفاری بود حاجی مشتاقی بود ...یه دست محکم به پشتم زد و گفت محکم باش ومن یه کمی آروم شدم از وسط جمعیت بلند شدم وبه طرف جایگاه حرکت کردم دانش آموزا ن دختر و پسر همچنان نماینده شون رو تشویق می کردن، رسیدم پشت میزجایگاه ، قدم به میکرفون نمی رسید یه صندوقی یه چیزی آوردن و من برآن ایستادم ، نگاهم که به جمعیت افتاد دوباره تو دلم خالی شد ، هر چند برای بار اولم نبود ولی از بس جمعیت اومده بودن مجلس وضع خاصی داشت. شروع کردم ( بنام درهم کوبنده ستمگران و جباران .... ) مقاله را کوبنده و با اجساس تنفر نسبت به آمریکا شروع کردم ، مجلس رو در دست گرفتم ، مقاله بلند بالایی بود دوصفحه ای که خونده بودم ناگهان بادی شروع به وزیدن کرد برگه های من نیز با خود برد چند نفر به دنبال برگه ها و بلاخره کاغذها رو برگردوندن رومیز تو این فاصله همه فریاد مرگ بر آمریکا سر داده بودن ومن ادامه دادم : این سند جنایت آمریکاست و ادامه ... متوجه شدم که این صفحه رو خونده بودم از جمعیت عذرخواهی کردم و ادامه مطلب پیدا کردم ، دیگه هیچی جز برگه ها نمی دیدم ، انگار توی نور نورافکنها گم شده بودم ، بهر زحمتی بود مقاله رو تموم کردم در میان تشویق و صلوات و کف وصوت مردم و همکلاسیها از پشت تریبون به طرف صندلی خودم براه افتادم ، چشمهام پر از اشک شده بود ، هیچکس رو نمی دیدم تا رسیدم به صندلی خودم ، یکی پرسید : چرا اینهمه جلو پات بلند شده بودن ، اعتنایی ، بفرمایی ، تعارفی نکردی ؟ وقتی پشت سرم رو نگاه کردم دیدم نماینده امام و کاردار سفارت و همه هنوز در حالی که دست می زدن ایستاده مرا نگاه می کردن و بغل دستیهای من با احسنت احسنت نسبت به قرائت زیبای من ابراز احساسات می کردن بی خبر از دل من که چه غوغایی داشت .
- ۹۲/۰۵/۱۰